مردم معمولاً به فردی اعتماد میکنند که روی رفتارهایی که خودش را با آن معرفی کرده، پایبند باشد. ما میخواهیم به فردی اصیل اعتماد کنیم و حرف شنوی داشته باشیم. در دنیای امروز بدلیل افزایش رفتارهای متظاهرانه در ارتباطات بین فردی- خانوادگی، و افزایش نا امیدی، مردم از سیاستمداران و تفکر کاسبکارانه روشنفکران، دچار سردرگمی شدیدتری شدهاند.
افراد و شخصیتهای قابل اعتماد در واقع کسانی هستند که آنچه میگویند، هستند. چرا که کارنامه آنها تأیید ادعای آنان است. به این ویژگی فردی و شخصیتی «اصالت خود »یا همان «Authentic » گفته میشود که امروزه در محیطهای کاری، ارتباطات فردی و مدیریت توجه کمتری به آن میشود. «خود» ما از لایههای مختلفی تشکیل شده است که عمیقترین و مبهمترین لایه خود ساخته شده، “خود اصیل” است. واقعیتی در وجود ما که در تمام طول زندگی ما دوام دارد. فرد اصیل و واقعی کسی است که با خود روراست است؛ صادقانه سبک زندگی خود را میپذیرد؛ برای ارزشهای زندگی خود از کسی نمیترسد؛ از اینرو برای معرفی خود به دنبال پاسخهای اجتماعی قابل قبولتر به جای صادق بودن نمیگردد. عدم درک درست از اصالت خود بسیاری از ما را در یافتن مسیر درست زندگی شخصی و حرفهای دچار مشکل میکند و ما را به بیراهه میکشاند. اگرچه برای یافتن شغل خاص و یا سبک خاص زندگی تلاش میکنیم اما وقتی به آن میرسیم و یا بعد مدتی احساس عدم توفیق میکنیم.
شناخت اصالت رفتاری برای هر فردی که مسئولیت و نقشی مانند والدین، بزرگ خانواده یا جامعه را برعهده میگیرند، ضروری است. مهمترین نشانه قابل اعتماد بودن افرادی نظیر یک محقق اصیل، مدیر و همسر، اصالت آنان است. مرد یا زنی که برای تشکیل زندگی مشترک، تقش همسری خود را بجای اصالت و صادق بودن، متناسب با معیارهای قابل قبول اجتماعی ، معرفی میکند، احتمالاً در مدت کوتاهی نه تنها خودش احساس رضایت ندارد بلکه مانع تحقق زندگی فرد دیگری نیز شدهاست. اکنون به این معادله، فرزندی را اضافه کنید، ببینید نتیجه آن چه خواهد بود! این معادله، در زندگی شغلی نیز قابل اجراست. در دنیای رقابتی امروز به ما یاد میدهند طوری خود را عرضه کنیم تا انتخاب شویم. بسیاری از افراد توجه دیگران را با تعاریف رنگارنگ بدون پشتوانه، به خود جلب میکنند. در بنگاههای کاریابی دقیقاً این عبارت استفاده میشود:«چگونه میتوانید در رزومه (CV ) خود را بفروشید.» شما تمرین میکنید که ویژگیهایی مانند انگیزه بالا داشتن، قابل اعتماد ، مسئولیتپذیر و سخت کوش بودن و انعطاف پذیری را برای استخدام و انتخاب شدن استفاده کنید. اینها مواردی است که افراد از خود تعریف میکنند و انتخاب میشوند؛ شاید به همین دلیل است که بنظر میرسد درست انتخاب کردهایم در حالیکه انتخابهای ما با شکست و یا خلاقیت کمتر دیده میشود و یا حتی در علوم، کمتر کار خارقالعادهای انجام میشود. اعتبار ایجاد شده از رفتارهای تقلیدی و داستانهای جعلی مانند ایربراشهای زیبایی، رفتار شیک مدیرمآبانه گرچه به فرد احساس بهتری ( استراحت ذهنی موقت) میدهد تا گذشته را پنهان و حس بهتری نسبت به خود داشته باشد اما بظاهر تبدیل به تعریف مطلوب و فزاینده در روابط انسانی شده ، که کیفیت اصالت و سلامت و درستکاری را مبهم کرده است. در واقع، چنین شخصیتهایی هستند که به دلیل ترس بسیار از عدم تایید، حتی با خودشان هم رو راست نیستند و از گذشته خود غافل میشوند. از اینرو هیچ کنترلی بر بیان «خود واقعی» خود ندارند، زمانی که عهدهدار نقشهای مدیریتی و رهبری از درون خانواده تا سیستم بزرگتری مانند جامعه هستند، خیلی سریع دچار مشکل میشوند. مثلاً در دورانی که فرزند نوجوان آنها نیاز به حمایت هشیارنه والدین دارد، اعلام بازنشستگی میکنند.
بنظر میآید زمان آن فرا رسیده تا برای نقشهای فوق باید از فیلترهای معتبر عبور کرده تا اصالت افراد برای احراز نقش تایید شود.
در حالی که ویژگی «اصالت در شخصیت» برای هر فردی بویژه متخصصین سلامت و رهبرانی که سرنوشت ما را تعیین میکنند، ضروری است، اما مفهوم ویژگی «اصالت» اغلب توسط خود رهبران سلامت اشتباه درک میشود. آنها اغلب فرض میکنند که اصالت یک ویژگی فردی مانند سختکوشی و سازگاری است که به فرد اعتباری میدهد که صداقت و درستکاری او را مشخص میکند. در واقع، اصالت یک ویژگی خاص است که دیگران در کارنامه فرد میبینند و به او نسبت میدهند. از اینرو هیچ فردی نمیتواند خودش را در آینه نگاه کند و بگوید: «من اصیل هستم» یا «من اصالت دارم». اگر کسی خود را مهربان معرفی میکند میبایست مهربانی را در کارنامه خود داشته باشد. اصالت یک ویژگی ذاتی که با فرد بدنیا میآید نیست. یک شخص نمیتواند صِرف داشتن بعضی تعاریف رایج بدون پشتوانه رفتاری معتبر باشد. اصالت یک الگوی پایدار رفتاری است تا حد زیادی با مواردی که دیگران در شما می بینند تعریف میشود و به همین ترتیب، تا حد زیادی تحت کنترل شماست.
ویژگی فردی اصالت، با دستکاری تظاهر محض ساخته نمیشود بلکه به طور دقیق جنبههای درونی فرد را منعکس میکند؛ بنابر این نمیتواند یک عمل باشد مثلاً «من میتوانم هم بصورت تیمی و هم فردی دارای ابتکار عمل باشم. من میتوانم تحت فشار به خوبی کار کنم و به ضربالاجلهای دقیق پایبند باشم.» اما برای اصیل بودن کارنامه شخصیتی فرد در رویارویی با خواستهها و موقعیتهای زندگی و افرادی که در ارتباط بوده و هستند، با حفظ هویت و اصل خود، تطبیق داده میشود و این همان چیزی است که دیگران میتوانند بر اساسآن قضاوت کنند نه توسط خود فرد عنوان شود.
به نظر میرسد افراد «اصیل» میدانند که چه ویژگیهای شخصیتی را باید برای چه کسی و در چه زمانی آشکار کنند. اصیلها همچنان بر اهداف و راهی که میروند متمرکز میمانند و هرگز از کجا آمدهاند را غافل نمیشوند. آنها به شدت با محیط خود هماهنگ هستند و براحتی میتوان از روی شواهد شکل دهنده رفتار، آنها را شناسایی کرد. اجازه بدهید از «اصالت» نمونه رفتاری ارایه دهیم:
«سدرا »در خانوادهای چهار نفره به همراه والدین، تربیت و بزرگ شد. خانواده از ابتدا برای او احترام و حرمت داشت و بعنوان یک اصل صادقانه،به درستی در حفظ نظام خانواده خود کوشا بود. وی در مواجهه با دیگران و موقعیتهای مختلف و در میان اطرافیان، همان اصل را با درستکاری عمل میکرد که برای زندگی شخصی خود و برای حفظ و استحکام خانواده خود اجرا میکرد. دیگران بخوبی پی برده بودند و از اینرو به صداقت و اصالت رفتاری او اعتماد داشتند و مورد قبول همه بود.
«بهنام» را در نظر بگیرید، که شغل خود را بعد از مهاجرت با عنوان تکنسین برق کانالهای اینترنتی در کشور جدید آغاز کرد؛ پس از مدتی مدیریت ارشد کمپانی به سرعت استعداد او را کشف نمود و از سوی دپارتمان منابع انسانی برای شرکت در دورههای آموزشی معادلسازی و تخصصی دانشگاه معرفی و پیشنهاد شد. پس از فارغالتحصیلی، او به گرمی به کار خود بازگشت و مسئولیت مدیریت پروژهها و رهبری تیمهای فنی به او سپرده شد؛ زیرا تواناییهای فنی، صراحت کلام و صداقت او بزرگترین ویژگی مدیریتی او بود. بهنام علیرغم داشتن پیشنهادات مدیریتی بالاتر در اداره مرکزی،ناگزیر در همان پست باقی ماند چرا که برای مدیریت بالاتر و در ساختمان مرکزی نیازمند ترفندهای سیاسی بود که با صراحت کلام و صداقت او همخوانی نداشت. اگرچه سعی کرد که رفتارهای سیاسی مافوق خود را کپیبرداری کرده و بازخورد مثبت دریافت کند اما نتوانست و در بسیاری موارد راه را اشتباه میرفت. این فشار موجب سردرگمی او و در بعضی موارد با پرخاشگری همراه میشد تا حدی که به توانمندی خود شک میکرد. او دریافت در این پست آیندهای ندارد و همراه با شکست است. از اینرو به مدیریت میانه برگشت و در مسیر پیشرفت قرار گرفت.
داستان بهنام به خوبی نشان میدهد که چقدر دشوار است برای افراد در ردههای مسئولیتی متفاوت، تعادلی بین بیان شخصیت اصیل خود و مدیریت افرادی که میخواهند رهبری کنند تأثیرگذار باشند. با این حال، توانایی ایجاد این تعادل و حفظ اصالت در رفتارهای فردی و تخصصی دقیقاً همان چیزی است که «افراد با پشتوانه» را از «افراد ساختگی» متمایز و جدا میکند. در مدیریتهای کلان و رهبری، چالش بزرگ دقیقاً در مدیریت اصالت شخص است، هرچند که بدون شک متناقض به نظر می رسد.